از شب تا صب درس میخوندم حتی چایی میخوردم هم کتاب میخوندم
رفتم سر کامپیوتر نشستم وتحقیق کردم برای دانشگاه
خیلی خسته بودم اما تحقیقم تموم نشده بود
دیدم صب شد تحقیق من هم اماده شده بود با خوشحالی فتم پیش معلمم وتحقیقم تحویل دادم معلمم تعجب کرد وگفت افرین پسر خیلی زحمت کشیدی افرین حالا بهت یه 20 میدم من رفتم سر حام نشستم فرداش جشن بود تو مدرسه همه خوشال بودن وشاد
خیلی خوش گذشت اما یکی از دوستام از اون بچه تنبل ها بود وهیچ وقت درس نمیخوند همش فوتبال بازی میکرد وپشت کامپیوتر بود بازی میکرد معلمم اون دعوا کرد واون از مدرسه انداخت بیرون منم کلی بهش خندیدم
زمانی که تو کلاسمون مدیر نباشه بچه ها این جورین
رفتم سر کامپیوتر نشستم وتحقیق کردم برای دانشگاه
خیلی خسته بودم اما تحقیقم تموم نشده بود
دیدم صب شد تحقیق من هم اماده شده بود با خوشحالی فتم پیش معلمم وتحقیقم تحویل دادم معلمم تعجب کرد وگفت افرین پسر خیلی زحمت کشیدی افرین حالا بهت یه 20 میدم من رفتم سر حام نشستم فرداش جشن بود تو مدرسه همه خوشال بودن وشاد
خیلی خوش گذشت اما یکی از دوستام از اون بچه تنبل ها بود وهیچ وقت درس نمیخوند همش فوتبال بازی میکرد وپشت کامپیوتر بود بازی میکرد معلمم اون دعوا کرد واون از مدرسه انداخت بیرون منم کلی بهش خندیدم
زمانی که تو کلاسمون مدیر نباشه بچه ها این جورین
این مطلب در 1393/05/06 12:35:06 نوشته شده است و در 1393/05/06 13:04:33 ویرایش شده است .