خوش به حال مولتی بازا میشه حسابی!

... تور : سادات
سلام معمولا بعد از آرشیو شدن کتیبه سرور از ۲۴ تا ۴۸ ساعت بعد غیر فعال می شود. البته گنجینه هایی که تا پایان کتیبه هنز آرشیو نشده باشند جوایز آرشیو آنها به بازیکن داده نخواهد شد شاد و خرسند باشید واحد پشتیبانی عصر پادشاهان




امیدوارم این موضع هر چی سریعتر حل بشه و یه جواب منطقی داده بشه . این جوایز دقیقا بعد از ازاد سازی تسخیر شدن و باید ( تاکید میکنم باید ) دوره خودشو بگذرونه که 7 روز هست و اگر غیر از این باشه باید دوره سوم جوایز رو از سرور سوپر اکسپرس به طور کامل حذف کرد یا حداقل کلید طلاها رو از اون نوع سرور خاص حذف کرد .
شرمنده از همه که سرتون رو درد اوردم .
سید هادی

بابا تعداد حمله هم حدی داره یه سری مشگلات پشتش هست حالا به طور معمول هفته اول سرور همش بیخوابی اعنتیاد ناجورم داره باید فکر سالامتی هم بود یه سری بچهای کم سنن بده

[quote][/quote]

دوست عزیز این اصلا نظر سنجی درستی نیستش همیشه کتیبه تو اتحاد های بالا و بزرگ ارشیو نمیشه داشتیم سرور هایی که تو اتحاد های رتبه 9-10 هم کتیبه ارشیو شده قدرت یه اتحاد توی جمعیتش خلاصه نمیشه و رتبش و باز هم داشتیم اتحاد هایی ک

... ست که راهب باشم ، من حاضرم . بگوئید چگونه می توانم راهب بشوم؟»
راهبان پاسخ دادند « تو باید به تمام نقاط کره زمین سفر کنی و به ما بگویی چه تعدادی برگ گیاه روی زمین وجود دارد و همینطور باید تعداد دقیق سنگ های روی زمین را به ما بگویی. وقتی توانستی پاسخ این دو سوال را بدهی تو یک راهب خواهی شد.»
مرد تصمیمش را گرفته بود. او رفت و 45 سال بعد برگشت و در صومعه را زد.
مرد گفت :‌« من به تمام نقاط کرده زمین سفر کردم و عمر خودم را وقف کاری که از من خواسته بودید کردم .
تعداد برگ های گیاه دنیا 371,145,236,284,232 عدد است. و 231,281,219,999,129,382 سنگ روی زمین وجود دارد»
راهبان پاسخ دادند :« تبریک می گوییم . پاسخ های تو کاملا صحیح است . اکنون تو یک راهب هستی . ما اکنون می توانیم منبع آن صدا را به تو نشان بدهیم.»
رئیس راهب های صومعه مرد را به سمت یک در چوبی راهنمایی کرد و به مرد گفت : «صدا از پشت آن در بود»
مرد دستگیره در را چرخاند ولی در قفل بود . مرد گفت :« ممکن است کلید این در را به من بدهید؟»
راهب ها کلید را به او دادند و او در را باز کرد.
پشت در چوبی یک در سنگی بود . مرد درخواست کرد تا کلید در سنگی را هم به او بدهند.
راهب ها کلید را به او دادند و او در سنگی را هم باز کرد. پشت در سنگی هم دری از یاقوت سرخ قرار داشت.. او بازهم درخواست کلید کرد .
پشت آن در نیز در دیگری از جنس یاقوت کبود قرار داشت.
و همینطور پشت هر دری در دیگر از جنس زمرد سبز ، نقره ، یاقوت زرد و لعل بنفش قرار داشت.
در نهایت رئیس راهب ها گفت:« این کلید آخرین در است » .
مرد که از در های بی پایان خلاص شده بود قدری تسلی یافت. او قفل در را باز کرد. ...

هیچ کدوم قسمت پنجم محفل ققنوس

rismanchian2

اونو تو یادت نمی یاد
بعضی ها بهش می گفتن lord vala
نام کاربرش لرد والروس بود

داداش فک کنم شما خیلی قدیمی نباشی ها !!

نویسنده ی تاپیک هم حداقل من تاحالا پروفایلشو ندیده بودم

دوره ما مگه اینجوری بود
هر کی مولتی داشت کمیته اونو میگیرفت
الان همه سنشونو با مولتی میشناسن

داستان کوتاه افکار دیگران

مردی در کنار جاده، دکه ای درست کرد و در آن ساندویچ می فروخت.
چون گوشش سنگین بود، رادیو نداشت، چشمش هم ضعیف بود، بنابراین روزنامه هم نمی خواند.
او تابلویی بالای سر خود گذاشته بود و محاسن ساندویچ های خود را شرح داده بود.
خودش هم کنار دکه اش می ایستاد و مردم را به خریدن

saeid57

a.gho

دوره ما مگه اینجوری بود
هر کی مولتی داشت کمیته اونو میگیرفت
الان همه سنشونو با مولتی میشناسن

تهمت نزن

من اسمی از تو بردم؟؟؟؟؟؟؟

darkness.angel

alilili

ضعیفا لطفا در سرور 23 اگه میخوان بیان بیان اتحاد سنگ کوهمان در هست!پیشنهاد از این بهتر؟
پروفسور انیشتین در خدمت شماست

ای ولا به سرعت تولیدات تاپیک.... عااااااالی

خدا رحم