جستجو برای 'سن'
# عنوان متن نویسنده تاریخ
4876 ارشیو کردن کتیبه سرور 16
... عشق حال[/b][/div]
تنها 7 شهر باقی مانده ؟

زمان باقیمانده تا آرشیو شدن کتیبه جاودان ‎ 08 : 53 : 49

خیلی حساس شده هنوز نتونستن شهر اول رو بکوبن بنظرتون ارشیو میکنه کتیبه یا که خیر حملات سنگین اما کتبه همچنان در دستان اون باقی مونده و اتحاد زیادی تلاش میکنن ایا نیرو کدوم ته میکشه اخرش
[/quote]
فقط 7 شهر مونده که توش امکان بودن کتیبه هست ...
میزننش ...[/div][/quote]
اره میزننش
‏1392/06/26 21:39:25
4877 کتیبه اس 17
نظرسنجیت کاملا افتضاحه. اکانتای خوب سرور 17 زیاده. نمونش eryha که تو شهر اولش 28000 کماندار داره. باور ندارین یه جاسوسی کنین ازش
‏1392/06/26 23:23:29
4878 مولتی هیوا
همیشه پس میگیرن بعد بر میگردونن به شهر خودشون بعد وایمیسن کسی غارت کنه مثل سرور 7
‏1392/06/27 00:19:31
4879 مولتی هیوا
farvahar12
همیشه پس میگیرن بعد بر میگردونن به شهر خودشون بعد وایمیسن کسی غارت کنه مثل سرور 7


پس چرا اینجا اینطور نشد ...
میگه کله نقشه رو به آتش کشیدند ....
‏1392/06/27 00:22:09
4880 مولتی هیوا
sharv 5
farvahar12
همیشه پس میگیرن بعد بر میگردونن به شهر خودشون بعد وایمیسن کسی غارت کنه مثل سرور 7


پس چرا اینجا اینطور نشد ...
میگه کله نقشه رو به آتش کشیدند ....

اره
‏1392/06/27 00:27:26
4881 چگونه خود را دیوانه جلوه دهیم !!!!!
... نین بعد وایسین ببینید چی میشه.




.سر جلسه کنکور بهترین وقت برای تخمه شکستنه.


برای روز اول دانشگاه روپوش مدرسه بپوشید و کیف جومونگ به پشتتون آویزان کنید.



سرتون رو به جای شامپو با سنگ پا بشورین تا خوب تمیز بشه.



جزوه های کلاسیتون رو با دوات و قلم نی بنویسید.



شب سال نو موهایتان را بفروشید و برای نامزدتان بند ساعت بخرید.



ریشتان را آتش بزنید تا کوتاه شود.



داخل خیابان بلندگو دستی بگیرید و بگید “پژو بزن کنار وگرنه گازت می گیرم”



دم در ورودی دانشگاه چند قالب صابون بذارید.



جهت اعتراض به استادی که شما رو انداخته کتابشو آتیش بزنید.



توی رستوران های کلاس ته بشقابتون رو لیس بزنید .



توی عروسی کراوات مهمونها رو با قیچی ببرید و در برید



۱۲۰ تا قرص ویتامین c بخورید و بگید خود کشی کردم


به خروستون آب طلا بدید تا تخم طلا بزاره

ــ خطاب به بند قبل : آخه مگه خروس تخم میزاره ؟

ــ خطاب به بند بالا : به توچه ، مگه فضولی؟



وقتی برا عیادت دوست بیمارتان به بیمارستان رفتید محکم بزنید پشتش و بهش بگید: پاشو برا من این فیلمارو در نیار..!

.
.
.
.
.
بازدید کننده ی گرامی مطالب بالا صرفا برای ایجاد تفریح و خنده ذکر شده است .[/div][/quote]
‏1392/05/28 15:26:19
4882 روغن سازی
... div][quote]
ujmnbhmbc
[quote]
nnaasseerr
[quote]
mahdi521
[quote][div]saske
[quote][div]mahdi521
خدایی سنگ تموم گذاشتن ما هر چی خواستیم برآورده کردن به جرعت میتونم بگم بهترین بازی آنلاین ایرانه
[/quote]
تنها ایرادش کاهش یافتن تعداد لشگرکشی همزمان از 1000 به 100 است
[/quote]
آره خدایی این خیلی بد شده
ولی با تقسیم فارما بین شهر ها میشه یه کاریش کرد ...
[/quote]
منم موافقم باید همون 1000 تایی باشه
...
‏1392/05/30 17:50:34
4883 بحث و تحلیل راجع به سرور های بازی + نظرات شما
... ی گفتم و اونا هم موفق شدن و ازم تشکر کردن ، بگذریم .
من برای اولین بار در سرور 17 از این روش استفاده کردم و در پایان روز دوم سرور با اینکه منابعم پایین بود ، 80 شمشیرزن داشتم و همون شبش
با غارت توسنتم کماندار هم بزنم و فردای اون روز 350 شمشیرزن و 70 کماندار بزنم .
‏1392/06/29 19:22:47
4884 ماجراهای جالب (king armin)..... وقتی که دنیا تغییر می کند
s.s50
هی
اینوخوندم حال اومدم ایول
همینجوری ادامه بده

شما هم بذارید بلخره ماله من یه روز تمام میشه
اگه همه بیان بنویسن خیلی تاپیک باحالی میشه
‏1392/06/29 00:01:38
4885 ماجراهای جالب (king armin)..... وقتی که دنیا تغییر می کند
mahdi521
خیلی قدیمی بود که

به خدا ته کشیدم
باید روندشو عوض کنم دارم فکر میکنم عشقم
بچه ها حوصله ندارن بنویسن
یه فکر دارم شاید جواب داد
‏1392/06/30 14:53:01
4886 ماجراهای جالب (king armin)..... وقتی که دنیا تغییر می کند
... ش
ولی چیز بدتری در انتظار بود
و اون اثرش بسیار بزرگتر از یک اتحاد بود
این دفعه کل سرور (16) تحت شعاعش بودن
بله ساعتی شیطانی در انتظار بود
تیک تاک تیک تاک
00.00.00

همانطور که می دانید نبرد سنگینی در سرور برای کسب کتیبه جاودان و شکست گینگیزها انجام شد. در ابتدا بازیکن sh.a.f.b.s.sh برای کسب کتیبه جاودان به گینگیزها حمله کرد و توانست گینگیزها را شکست دهد و کتیبه جاودان را تسخیر نماید.
سرانجام در حالیکه کتیبه جاودان در اختیار بازیکن sh.a.f.b.s.sh از اتحاد بهشت پادشاهان ایران بود، گینگیزها که در آرزوی انتقام و بازپس گیری کتیبه خود بودند، با فرا رسیدن زمان خاتمه سرور، با ارتش اهریمنی خود به شهر کتیبه حمله کردند و با آتش انتقام خود کل نقشه را به آتش کشیدند و این سرور بازی بدون برنده نهایی خاتمه یافت


مات پشت لب تاب موندم انگار روح از بدنم جدا شده بود
صفحه مشخصات صاحب کتیبه رو که جلوم بود رفرش میزدم و میخندیدم
پایان سرور مگه میشه
به دوساعت نکشید
دل تنگیه ندیدن رفیقام داشت زوبم میکرد
کلی گشتم تا اینکه انجمن بازی رو پیدا کردم
چندتا پست گذاشتم که حذف شد
چندتا پیام دادم و لایک زدم
اروم شدم
شده بودم مثل ماهی که دوباره به تنگ اب برگشته
خیالم راحت بود تا اینکه پستا شروع شد
خداحافظ....
من رفتم بچها ...
منم رفتنی شدم....


دوباره فکر کردم
چرا .... چرا برا من این اتفاقا میوفته
تو فکر کردن بودم
یهو یه چیزیو فهمیدم
اگه همه برن
من که تنها نیستم
مدیر انجمن و مدیر انجمن 2 و من هستیم
فکرشو بکونیدچه حالی میده
با مدیرای انجمن نفر بعدیه کیه رو بازی کنی
مدیر انجمن پست میزاره و باهم درد دل میکنیم و برا هم لایک میزنیم
تو همین لایک زدن بود همه خوشحال بودیم
منم دارم لایک میزنم پست مدیر انجمن رو
که یه دفعه وارد صفحه اول انجمن میشم
اه چی شد
نه مگه میشه
مدیر انجمن 2 ، من و مدیر انجمن رو به دلیل نقض قوانین مسدود دائم کرده
اخه چرا ... چرا
حالم کم کم بد شد
سردرد شدید گرفتم
دارم از داخل میترکم
دیگه داشت سوالی تو ذهنم شکل میگرفت که
ایا من رموو ،نحسم

----------------------------------------------------------
اگه کیفیت اومده پایین چون شما همکاری نکردید شرمنده
در اخر

در رفاقت رسم ما جان دادن است / هر قدم را صد قدم پس دادن است
هرکه بر ما تب کند جان میدهیم / ناز او را هرچه باشد میخریم
‏1392/06/31 13:50:46
4887 چگونه خود را دیوانه جلوه دهیم !!!!!
... نین بعد وایسین ببینید چی میشه.




.سر جلسه کنکور بهترین وقت برای تخمه شکستنه.


برای روز اول دانشگاه روپوش مدرسه بپوشید و کیف جومونگ به پشتتون آویزان کنید.



سرتون رو به جای شامپو با سنگ پا بشورین تا خوب تمیز بشه.



جزوه های کلاسیتون رو با دوات و قلم نی بنویسید.



شب سال نو موهایتان را بفروشید و برای نامزدتان بند ساعت بخرید.



ریشتان را آتش بزنید تا کوتاه شود.



داخل خیابان بلندگو دستی بگیرید و بگید “پژو بزن کنار وگرنه گازت می گیرم”



دم در ورودی دانشگاه چند قالب صابون بذارید.



جهت اعتراض به استادی که شما رو انداخته کتابشو آتیش بزنید.



توی رستوران های کلاس ته بشقابتون رو لیس بزنید .



توی عروسی کراوات مهمونها رو با قیچی ببرید و در برید



۱۲۰ تا قرص ویتامین c بخورید و بگید خود کشی کردم


به خروستون آب طلا بدید تا تخم طلا بزاره

ــ خطاب به بند قبل : آخه مگه خروس تخم میزاره ؟

ــ خطاب به بند بالا : به توچه ، مگه فضولی؟



وقتی برا عیادت دوست بیمارتان به بیمارستان رفتید محکم بزنید پشتش و بهش بگید: پاشو برا من این فیلمارو در نیار..!

.
.
.
.
.
بازدید کننده ی گرامی مطالب بالا صرفا برای ایجاد تفریح و خنده ذکر شده است .[/div][/quote]
من یه راه دیگه هم دارم.لایک کردن تاپیک به این مضخرفی
‏1392/06/05 22:23:26
4888 فراوانیه اسم شما
حسین ...

فراوانی:1656802

توضیحات :
حُسین : مصغر حسن به معنی خوب ، نیکو و صاحب جمال است حسین نام مبارک سومین امام معصوم و فرزند علی امام (ع) و فاطمه (س)است ،که جدش رسول گرامی اسلام (ص) او را سرور جوانان بهشت و ریحانه باغ رسالت نامیده و نیز فرمودند
‏1392/05/31 15:08:46
4889 ماجراهای جالب (king armin)..... وقتی که دنیا تغییر می کند
... م توش
ولی چیز بدتری در انتظار بود
و اون اثرش بسیار بزرگتر از یک اتحاد
این دفعه کل سرور (16) تحت شعاعش بودن
بله ساعتی شیطانی در انتظار بود
تیک تاک تیک تاک
00.00.00

همانطور که می دانید نبرد سنگینی در سرور برای کسب کتیبه جاودان و شکست گینگیزها انجام شد. در ابتدا بازیکن sh.a.f.b.s.sh برای کسب کتیبه جاودان به گینگیزها حمله کرد و توانست گینگیزها را شکست دهد و کتیبه جاودان را تسخیر نماید.
سرانجام در حالیکه کتیبه جاودان در اختیار بازیکن sh.a.f.b.s.sh از اتحاد بهشت پادشاهان ایران بود، گینگیزها که در آرزوی انتقام و بازپس گیری کتیبه خود بودند، با فرا رسیدن زمان خاتمه سرور، با ارتش اهریمنی خود به شهر کتیبه حمله کردند و با آتش انتقام خود کل نقشه را به آتش کشیدند و این سرور بازی بدون برنده نهایی خاتمه یافت


مات پشت لب تاب موندم انگار روح از بدنم جدا شده بود
صفحه مشخصات صاحب کتیبه رو که جلوم بود رفرش میزدم و میخندیدم
پایان سرور مگه میشه
به دوساعت نکشید
دل تنگیه ندیدن رفیقام داشت زوبم میکرد
کلی گذشتم تا اینکه انجمن بازی رو پیدا کردم
چندتا پست گذاشتم که حذف شد
چندتا پیام دادم و لایک زدم
اروم شدم
شده بودم مثل ماهی که دوباره به تنگ اب برگشته
خیالم راحت بود تا اینکه پستا شروع شد
خداحافظ....
من رفتم بچها ...
منم رفتنی شدم....


دوباره فکر کردم
چرا .... چرا برا من این اتفاقا میوفته
تو فکر کردن بودم
یهو یه چیزیو فهمیدم
اگه همه برن
من که تنها نیستم
مدیر انجمن و مدیر انجمن 2 و من هستیم
فکرشو بکونیدچه حالی میده
با مدیرای انجمن نفر بعدیه کیه رو بازی کنی
مدیر انجمن پست میزاره و باهم درد دل میکنیم و برا هم لایک میزنیم
تو همین لایک زدن بود همه خوشحال بودیم
منم دارم لایک میزنم پست مدیر انجمن رو
که یه دفعه وارد صفحه اول انجمن میشم
اه چی شد
نه مگه میشه
مدیر انجمن 2 ، من و مدیر انجمن رو به دلیل نقض قوانین مسدود دائم کرده
اخه چرا ... چرا
حالم کم کم بد شد
سردرد شدید گرفتم
دارم از داخل میترکم
دیگه داشت سوالی تو ذهنم شکل میگرفت که
ایا من رموو ،نحسم

----------------------------------------------------------
اگه کیفیت اومده پایین چون شما همکاری نکردید شرمنده
در اخر

در رفاقت رسم ما جان دادن است / هر قدم را صد قدم پس دادن است
هرکه بر ما تب کند جان میدهیم / ناز او را هرچه باشد میخریم
[/div][/quote]
من که تا اخر اخرش تو انجمن هستم
‏1392/06/31 15:44:36
4890 ماجراهای جالب (king armin)..... وقتی که دنیا تغییر می کند
... طلاعات اکانت جدیدمو بگیرم
به به یوزر و پس مدیریت
واردشون کردمو یا علی
علی یارت
اوه
بله مدیر انجمن 3 بین کاربران انلاین انجمن پدیدار شد.
همه سریع واکنش نشون دادن شروع کردن پست زدنو نظر سنجی کردن در رابطه با اینکه مدیر جدید ادم خوبیه یا نه
نمیدونم چرا ولی نمیتونستم لبخند بسیار طویل روی صورتمو جمع کنم
یه احساس قدرتی بهم دست داده بود که دیگه داشت دیدمو نسبت به رفیقام عوض میکرد
دیگه رموو وجود خارجی نداشت
مدیر انجمن3 بود که تصمیم میگرفت
نفسای رموو دیگه به اخر رسیده بود
بهتره بگم دیگه نفس نمیکشید
تا اینکه یه پیام از مدیر انجمن همه چیزو بدتر کرد

مدیر انجمن 3 :چیه انتظار ندارید که پیام بین مدیرا هم براتون بذارم اینجا .نه عزیز سکرته
رموو : شرمنده بچه ها من نمیتونم کاری کنم الان دیگه مدیر انجمن 3 تصمیم میگیره متاسفم دلم براتون تنگ شده
مدیر انجمن 3 : باز که تو اومدی با این پَکو پُوزت.نگاش کن مفتو جمع کن أه حالمو بهم زدی برو گمشو أه ه ه شما هم برید خط بدی تا پستو حذف نکردم

بله اتفاقی که نباید میوفتاد افتاد.
تو اون پیام مدیر انجمن تمام اختیاراتشو به مدیر انجمن 3 داد و دو روز رفت استراحت.

مدیر انجمن3 : هوی تو . برا چی پیام مدیرای انجمنو عمومی میکنی. دلت حذف میخواد اره

ببین زیاد داری زر میزنی همون طوری که خلقت کردم همون طور حذفت میکنم یا میتونم یه بلای بدتر سرت بیارم افتاد داداش.

مدیر انجمن3 : وجدانن کا تو منو خلق کردی میتونی قدرتمو بیشتر کنی کا قول میدم هر پیامی خواستی عمومی کنی چطوره کا خوبه دیگه کا اره.

رموو : تو رو خدا منم برگردون دلم برا بچه ها تنگ شده اخه من که کاری نکردم این جدیده خیلی منو اذیت میکنه نمیزاره ان شم تو رو خدا کمکم کن داداشی

بسه دیگه .گشتید به داستان. ادامش یادم رفت . کاری نکید قید داستانو بزنمو برم یکی دیگه بنویسم. اوس ساکت

مدیر انجمن 3 :
رموو :


اورین
خب کجا بودیم
اها مدیر انجمن 3 تمام اختیاراتو به دست گرفت

مدیر انجمن 3 :

باز اومدی. برو تا ... لااله الاالله برو

مدیر انجمن 3 :

خب ادامه تاپیک
حالا دیگه قدرت مسلم انجمن شده بودم
خنده های شیطانی بود که میومد
دیگه از هیچ کدوم از پستهای بچه ها خوشم نمیومد .منتظر یه بی قانونی میشدم تا تمام پستو ببرم رو هوا.
به هیچ کس رحم نمیکردم
یه روز گذشت و تمام 24 ساعتو ان بودم.یه حسی داشتم.حس جنون.جنون محض
چرا باید این همه پست داشته باشیم
شروع کردم تمام پست هارو پاک کردن. دونه به دونه
اعتراضا شکل گرفت.پست های معترضین زیاد شد.

اقای مدیر یعنی چی پست حذف میکنی
نظر سنجی درمورد مدیر انجمن 3 همه نظر بدن لطفا
مدیر انجمن 3 ازت متنفرم
خداحافظ بچه ها من دیگه حالم از این انجمن مزخرف بهم میخوره
کمپین اعتراضی به مدیر انجمن3


شروع کردم به مسدود کردن کاربرا و جو رو به دست گرفتم
ولی فکرشیطانی تری تو سرم بود
اگه مدیرا بیان که دیگه قدرتی ندارم
از اختیاراتم استفاده کردم و مدیر انجمن و مدیر انجمن 2 رو مسدود کامل کردم.
بعد پستی گذاشتم که همه حساب کار دستشون اومد

همه بر من فرود خواهند امد

مدیر انجمن 3: کا خیلی تند نمیری.
خفشو.ادامه تاپیک......
مدیر انجمن 3:

نمیدونم کدوم نامردی به مدیرا خبر داده بود

مکالمات مدیر انجمن 2 و مدیر انجمن:

مدیر انجمن 2 : سلام مدیر انجمن . تو انجمن خبری شده .
مدیر انجمن :سلام .نه چطور
مدیر انجمن 2 :الان بهم پیام دادن انجمن وضعش خرابه همه پستا حذف شدن ،نصف کاربرارو مسدود کردی. کلی از بچه معترضن. چیزی شده
مدیر انجمن :نه خبر ندارم.من اومدم مسافرت یه نفرو....... وای خدا . امکان نداره یعنی کاره رموو
رموو : نه بخدا کار من نیست بخدا
مدیر انجمن 2 : رموو کیه. کی اومدی مسافرت.چرا به من نگفتی
مدیر انجمن :باید ی ...
‏1392/07/05 21:56:10
4891 ماجراهای جالب (king armin)..... وقتی که دنیا تغییر می کند
... طلاعات اکانت جدیدمو بگیرم
به به یوزر و پس مدیریت
واردشون کردمو یا علی
علی یارت
اوه
بله مدیر انجمن 3 بین کاربران انلاین انجمن پدیدار شد.
همه سریع واکنش نشون دادن شروع کردن پست زدنو نظر سنجی کردن در رابطه با اینکه مدیر جدید ادم خوبیه یا نه
نمیدونم چرا ولی نمیتونستم لبخند بسیار طویل روی صورتمو جمع کنم
یه احساس قدرتی بهم دست داده بود که دیگه داشت دیدمو نسبت به رفیقام عوض میکرد
دیگه رموو وجود خارجی نداشت
مدیر انجمن3 بود که تصمیم میگرفت
نفسای رموو دیگه به اخر رسیده بود
بهتره بگم دیگه نفس نمیکشید
تا اینکه یه پیام از مدیر انجمن همه چیزو بدتر کرد

چیه انتظار ندارید که پیام بین مدیرا هم براتون بذارم اینجا .نه عزیز سکرته (رموو : شرمنده بچه ها من نمیتونم کاری کنم الان دیگه مدیر انجمن 3 تصمیم میگیره متاسفم دلم براتون تنگ شده --- مدیر انجمن 3 : باز که تو اومدی با این پَکو پُوزت.نگاش کن مفتو جمع کن أه حالمو بهم زدی برو گمشو أه ه ه شما هم برید خط بدی تا پستو حذف نکردم:evil

اتفاقی که نباید میوفتاد افتاد.
تو اون پیام مدیر انجمن تمام اختیاراتشو به مدیر انجمن 3 داد و دو روز رفت استراحت.

مدیر انجمن3 : هوی تو . برا چی پیام مدیرای انجمنو عمومی میکنی دلت حذف میخواد اره

ببین زیاد داری تند میری همون طوری که خلقت کردم همون طور حذفت میکنم یا میتونم یه بلای بدتر سرت بیارم افتاد داداش.

مدیر انجمن3 : وجدانن کا تو منو خلق کردی میتونی قدرتمو بیشتر کنی کا قول میدم هر پیامی خواستی عمومی کنی چطوره کا خوبه دیگه کا اره.

رموو : تو رو خدا منم برگردون دلم برا بچه ها تنگ شده اخه من که کاری نکردم این جدیده خیلی منو اذیت میکنه نمیزاره ان شم تو رو خدا کمکم کن داداشی

مدیر انجمن 3 :

بسه دیگه گشتید به داستان ادامش یادم رفت . کاری نکید قید داستانو بزنمو برم یکی دیگه بنویسم. اوس ساکت

مدیر انجمن 3 :
رموو :


اورین
خب کجا بودیم
اها مدیر انجمن 3 تمام اختیاراتو به دست گرفت

مدیر انجمن 3 :

باز اومدی. برو تا ... لااله الاالله برو

مدیر انجمن 3 :

خب ادامه تاپیک
حالا دیگه قدرت مسلم انجمن شده بودم
خنده های شیطانی بود که میومد
دیگه از هیچ کدوم از پستهای بچه ها خوشم نمیومد .منتظر یه بی قانونی میشدم تا تمام پستو ببرم رو هوا.
به هیچ کس رحم نمیکردم
یه روز گذشت و تمام 24 ساعتو ان بودم.یه حسی داشتم.حس جنون.جنون محض
چرا باید این همه پست داشته باشیم
شروع کردم تمام پست هارو پاک کردن. دونه به دونه
اعتراضا شکل گرفت.پست های معترضین زیاد شد.

اقای مدیر یعنی چی پست حذف میکنی
نظر سنجی درمورد مدیر انجمن 3 همه نظر بدن لطفا
مدیر انجمن 3 ازت متنفرم
خداحافظ بچه ها من دیگه حالم از این انجمن مزخرف بهم میخوره
کمپین اعتراضی به مدیر انجمن3


شروع کردم به مسدود کردن کاربرا و جو رو به دست گرفتم
ولی فکرشیطانی تری تو سرم بود
اگه مدیرا بیان دیگه قدرتی ندارم
از اختیاراتم استفاده کردم و مدیر انجمن و مدیر انجمن 2 رو مسدود کامل کردم.
بعد پستی گذاشتم که همه حساب کار دستشون اومد

همه بر من فرود خواهند امد

مدیر انجمن 3: کا خیلی تند نمیری.
خفشو
مدیر انجمن 3:

نمیدونم کدوم نامردی به مدیرا خبر داده بود

مکالمات مدیر انجمن 2 و مدیر انجمن:

مدیر انجمن 2 : سلام مدیر انجمن . تو انجمن خبری شده .
مدیر انجمن :نه چطور
مدیر انجمن 2 :الان بهم پیام دادن انجمن وضعش خرابه همه پستا حذف شدن ،نصف کاربرارو مسدود کردی. کلی از بچه معترضن. چیزی شده
مدیر انجمن :نه خبر ندارم.من اومدم مسافرت یه نفرو....... وای خدا . امکان نداره یعنی کاره رموو
رموو : نه بخدا کار من نیست بخدا
مدیر انجمن 2 : رموو کیه. کی اومدی مسافرت.چرا به من نگفتی
مدیر انجمن :باید یه چیزو چک کنم خدا کنه اشتباه کرده باشم بعد بهت زنگ میزنم بای
[b]مدیر انجمن ...
‏1392/07/05 22:14:47
4892 ماجراهای جالب (king armin)..... وقتی که دنیا تغییر می کند
... م پول نقد دارم.دیدم ساکت شد.نگاش کردم گفتم کارت بانکیم دارم مگه فرقی میکنه.
گفت نه اقا منظورم اینه که از 4 منبع پرداخت میکنین یا یک منبع.
گفتم متوجه منظورتون نمیشم.
گفت اگه از 4 منبعه چوب گندم سنگ و اهن پرداخت میکنید از هر کدوم 500 واحد
اگه از یک منبع پرداخت میکنید 2200 واحد.


دیگه اون دوتا سیمه اتصالی کردنو جنا گرفتنم
شروع کردم فریاد کشیدن سره زنه : مگه من مسخرتم مگه با تو شوخی دارم چوبو گندم چیه مسخره میکنی
دیدم سریع پرید روی موبایلش با اظطراب گفت: الو دکتر دف فوری دف فوری . یکی به داروخونه حمله زده تو رو خدا دف بریز
با دیدن این حرکتش دیگه قدرت تکلم ازم گرفته شد.
تا اینکه رو کرد سمتمو با ترس پرسید اقا میتونم یه چیزی ازتون بپرسم
با اینکه چشامو رنگ خون گرفته بود سرمو به نشونه ی تایید تکون دادم
گفت ببخشید نام کاربریتون چیه دکتر میخواد براتون فیک بفرسته
هیچی نگفتم هیچی قرصو برداشتمو رفتم بیرون
حقیقت اشکم درومد
سرم داشت منفجر میشد
توراه خونه دانشجویی بودم وبه هر چیزی که سره راهم بود لگد میزدم درخت سنگ سطل اشغال ....
همش تو ذهنم این بود که دارم خواب میبینم و الان بیدار میشم
همین طور داشتم میرفتم که یه موتوری با سرعت پیچید سمتمو گفت داداش کشاورز با نجار معامله نمیکنی
نگاش کردمو
یه آه کشیدمو
گفتم برو
گفت چی
داد زدم بـــــــــــــــرو گمشــــو مردک و رفتم تا یه چیزی پیدا کنم بزنمش. اونم گازشو گرفتو رفت.
رسیدم خونه ولی کاش پام نمیرسید به خونه
تا دروباز کردم دیدم عباس موبایل روگوششه ومعین داره گریه میکنه
گفتم چی شده
عباس گفت واقعا ادم بیشعوری هستی میری بیرون حداقل یوزر پستو بذار
گفتم چی میگی حالت خوبه
گفت به معین حمله کردن دف دیر رسید دوتا از شهراش صفر شدن
یه لحظه چشام سیاهی رفتroll:
دیگه بدنم شل شد . تکیه دادم به دیوار.فشارم افتاده بود
بچه های خونه هم جلوم به اینو اون زنگ میزدنو رژه میرفتن
یکی زنگ میزد پدرش میگفت بابا گندم ،برا شهر اول گندم بفرست.
یکی دیگه پشت تلفن به برادرش فحش میداد چون پدرشون فارم شده بود.
همون طور مثل معتادا به دیوار تکیه داده بودم کنترلو گرفته بودم دستمو کانالارو عوض میکردم
یهو معین اومد گفت رموو کدوم اتحاد برم بهتره
نگاش کردمو گفتم هــــــی ....... نمیدونم کاکا ...........نمیدونم چه اتحادایی هستن خبر ندارم
گذاشتم شبکه خبر:

اطلاعیه شماره 53

هموطنان عزیز جناب رییس جمهور زیر حملات سنگین هستن. برای همه شهرهای ایشون نفری 10000 تا نیزه دار بفرستید.
ببینیم چه میکنید مردم میخوایم این هفته مدال مدافعین بگیریم


زدم ggc :

پژمان از اتحاد های شکل گرفته خبر بده .اصلا اتحادی شکل گرفته
مرجان آخرین اطلاعاتی که به دستمون رسیده اینها هستن:


اتحاد petrichor?Medallion شامل :
امریکا . اتحادیه اروپا .اسراییل.کانادا . مکزیک . کلمبیاو چند کشور امریکار مرکزی هست.

اتحاد Valey Of Golden Wolf شامل :
روسیه . اکثر اروپای شرقی واسیای مرکزی

اتحاد D R A G O N شامل :
چین . هند . ژاپن .کره جنوبی.و بیشتر کشورهای جنوب شرق اسیا

اتحاد GREAT CYRUS شامل :
ایران. ترکیه. عربستان .عراق .سوریه.پاکستان .قطر .امارات .لبنان.افعانستان و بیشتر کشورهای خاورمیانه به رهبری ایران هست

فعلا این برترین اتحاد ها هستن که در مهاجمین مدافعین غارت و پیشرفت GREAT CYRUS مقام اولو داره.

پژمان سازمان ملل درمورد وارد شدن گنجینه چیزی نگفته
مرجان هنوز خبری گزارش نشده ولی احتمال میره تا چند روز دیگه مکان گنجینه پیدا بشه


همین طور که گوش میدادم خوابم برد.نمیدونم چقدر خوابیدم .فقط یادمه با دادو فریاده بچه ها از خواب پریدم
دیدم تلوزیون داره اهنگ ... پهلوانان ،نام آوران پیروز باشید..... پخش میکنه گفتم چی شده
گفتن ظریف کتیبه رو زده
ظریف.ظریف کیه
بابا وزیر خارجه
چی میتونستم بگم.فحش میدادم ، داد میزدم، گریه میکردم .دیگه یقین کرده بودم که دنیای واقعی رموو تبدیل شده به سرور 18 قرون وسطایی عصر پادشاهان اونم از نوع اکسپرسش.
شبکه خبر پشت سره هم اطلاعیه میداد که برای تمام 6472 شهر وزیر دف بدیم

زدیم ggc:
خب پژمان از اوضاع بگو چطور پیش رفته ایا امیدی هست که اتحاد های دیگه کتیبه رو بزنن.
مرجان الان که دارم صحبت میکنم امار ها ی حمله به شهر های وزیر از مرز 200 میلیارد حمله گذشته و اتحاد های دیگه تونستن بیشتر از 2000 تا از شهر های وزیرو صفر کنن.زمان باقی مونده 2 روز و 3 ساعتو 48 دقیقه و 25 و 24 و 23 و همین طور به نفع اتحاد کورش کبیر و به ضرر بقیه اتحاد ها داره سپری میشه . باید صبر کنیم ببینیم متحد شدن اتحاد ها میتونه کار ساز بشه یا نه.


تمام این اتفاق ها یه طرف این حرکت همخونه ای هام یه طرف .
میشینن روبه رو همو میگن برای شهر چندم دف دادی اونم میگه به تاریخ تولدم .شهر 1366
بعد اونم میگه چه جالب منم به تاریخ تولدم فرستادم 1368
میدونید چی رو مخم بود که چطور فرستادن. کو سرباز کو سرور اینتر نت که قطه. چطور چطور فرستادن
ای خدا مگه میشه زبونی فرستاد .کو منابعمون کو سرباز خونه کو شهرداری
هیچی دوروبرمون نیست چطور میفرستن
میترسیدم.میترسیدم بپرسم و چیزی بگن که سکته بزنم.برا همین خودمو میخوردمو چیزی نمیگفتم.

11 ساعت به ارشیو کتیبه مونده بودو فقط 951 شهر باقی مونده بود.
یدفعه صدای وحشناکی به گوشمون رسید در بالکونو بازکردیم دیدیم کلی هوا پیما تو آسمونه و داره یه چیزی تو هوا پخش میکنه.
هیچ کس نمیدونست دارن چیکار میکنن.
خیلی ترسیده بودیم . کمتر از 1 ساعت به آرشیو کتیبه مونده بود که یهو یه نفر در اتاقو شکستو اومد تو.
خشکمون زد. یه چیزی مثل کپسول اتش نشانی دستش بود. لباس ضد میکروبی شیمیایی تنش بود.
عباس داد زد مــــــــــردک گمشو بیرون.
تا اینو گفت یارو هر چی تو کپسول بود خالی کرد رومون. دیگه از بعدش چیزی یادم نمیاد. بیهوش شدیم.
بیدار که شدم دیدم تو بیمارستانم. پرستار اومد معاینم کردو یه نفرو صدا کرد اومد.
مرده گفت خوب به حرفام گوش بده و همچنین سوالاتم.اوکی
گفتم اوکی
اسم وفامیلتو بگو
رموو
رموو؟اسمت رموو هست.فامیلت چیه
فقط رموو
خب خوب توجه کن اقای رموو میدونی که هوای اهواز چقدر الوده بوده
بله میدونم.ولی...
نه حرف نزن فقط خوب گوش بده. اون الودگی گازی بوده که ادمو دچار توهم شدید میکنه.کل مردم اهواز بیشتر از 3 روز تو توهم به سر میبردن.هر کدومشون تو این 3 روز داخل یک توهم ساخته ذهن خودشون بودن.
حالا میخوام برام تعریف کنی که توهم تو چی بوده . نترس من روانپزشکم . از کل ایران اعزام شدیم و داریم همه رو از اهواز تخلیه میکنیم.
حالا شروع کن آقای رموو...
شروع کردم و تمام ...
‏1392/09/06 19:46:07
4893 ماجراهای جالب (king armin)..... وقتی که دنیا تغییر می کند
... م پول نقد دارم.دیدم ساکت شد.نگاش کردم گفتم کارت بانکیم دارم مگه فرقی میکنه.
گفت نه اقا منظورم اینه که از 4 منبع پرداخت میکنین یا یک منبع.
گفتم متوجه منظورتون نمیشم.
گفت اگه از 4 منبعه چوب گندم سنگ و اهن پرداخت میکنید از هر کدوم 500 واحد
اگه از یک منبع پرداخت میکنید 2200 واحد.


دیگه اون دوتا سیمه اتصالی کردنو جنا گرفتنم
شروع کردم فریاد کشیدن سره زنه : مگه من مسخرتم مگه با تو شوخی دارم چوبو گندم چیه مسخره میکنی
دیدم سریع پرید روی موبایلش با اظطراب گفت: الو دکتر دف فوری دف فوری . یکی به داروخونه حمله زده تو رو خدا دف بریز
با دیدن این حرکتش دیگه قدرت تکلم ازم گرفته شد.
تا اینکه رو کرد سمتمو با ترس پرسید اقا میتونم یه چیزی ازتون بپرسم
با اینکه چشامو رنگ خون گرفته بود سرمو به نشونه ی تایید تکون دادم
گفت ببخشید نام کاربریتون چیه دکتر میخواد براتون فیک بفرسته
هیچی نگفتم هیچی قرصو برداشتمو رفتم بیرون
حقیقت اشکم درومد
سرم داشت منفجر میشد
توراه خونه دانشجویی بودم وبه هر چیزی که سره راهم بود لگد میزدم درخت سنگ سطل اشغال ....
همش تو ذهنم این بود که دارم خواب میبینم و الان بیدار میشم
همین طور داشتم میرفتم که یه موتوری با سرعت پیچید سمتمو گفت داداش کشاورز با نجار معامله نمیکنی
نگاش کردمو
یه آه کشیدمو
گفتم برو
گفت چی
داد زدم بـــــــــــــــرو گمشــــو مردک و رفتم تا یه چیزی پیدا کنم بزنمش. اونم گازشو گرفتو رفت.
رسیدم خونه ولی کاش پام نمیرسید به خونه
تا دروباز کردم دیدم عباس موبایل روگوششه ومعین داره گریه میکنه
گفتم چی شده
عباس گفت واقعا ادم بیشعوری هستی میری بیرون حداقل یوزر پستو بذار
گفتم چی میگی حالت خوبه
گفت به معین حمله کردن دف دیر رسید دوتا از شهراش صفر شدن
یه لحظه چشام ساهی رفتroll:
دیگه بدنم شل شد . تکیه دادم به دیوار.فشارم افتاده بود
بچه های خونه هم جلوم به اینو اون زنگ میزدنو رژه میرفتن
یکی زنگ میزد پدرش میگفت بابا گندم ،برا شهر اول گندم بفرست.
یکی دیگه پشت تلفن به برادرش فحش میداد چون پدرشونو فارم شده بود.
همون طور مثل معتادا به دیوار تکیه داده بودم کنترلو گرفته بودم دستمو کانالارو عوض میکردم
یهو معین اومد گفت رموو کدوم اتحاد برم بهتره
نگاش کردمو گفتم هــــــی ....... نمیدونم کاکا ...........نمیدونم چه اتحادایی هستن خبر ندارم
گذاشتم شبکه خبر:

اطلاعیه شماره 53

هموطنان عزیز جناب رییس جمهور زیر حملات سنگین هستن. برای همه شهرهای ایشون نفری 10000 تا نیزه دار بفرستید.
ببینیم چه میکنید مردم میخوایم این هفته مدال مدافعین بگیریم


زدم ggc :

پژمان از اتحاد های شکل گرفته خبر بده .اصلا اتحادی شکل گرفته
مرجان آخرین اطلاعاتی که به دستمون رسیده اینها هستن:


اتحاد petrichor?Medallion شامل :
امریکا . اتحادیه اروپا .اسراییل.کانادا . مکزیک . کلمبیاو چند کشور امریکار مرکزی هست.

اتحاد Valey Of Golden Wolf شامل :
روسیه . اکثر اروپای شرقی واسیای مرکزی

اتحاد D R A G O N شامل :
چین . هند . ژاپن .کره جنوبی.و بیشتر کشورهای جنوب شرق اسیا

اتحاد GREAT CYRUS شامل :
ایران. ترکیه. عربستان .عراق .سوریه.پاکستان .قطر .امارات .لبنان.افعانستان و بیشتر کشورهای خاورمیانه به رهبری ایران هست

فعلا این برترین اتحاد ها هستن که در مهاجمین مدافعین غارت و پیشرفت GREAT CYRUS مقام اولو داره.

پژمان سازمان ملل درمورد وارد شدن گنجینه چیزی نگفته
مرجان هنوز خبری گزارش نشده ولی احتمال میره تا چند روز دیگه مکان گنجینه پیدا بشه


همین طور که گوش میدادم خوابم برد.نمیدونم چقدر خوابیدم .فقط یادمه با دادو فریاده بچه ها از خواب پریدم
دیدم تلوزیون داره اهنگ ... پهلوانان ،نام آوران پیروز باشید..... پخش میکنه گفتم چی شده
گفتن ظریف کتیبه رو زده
ظریف.ظریف کیه
بابا وزیر خارجه
چی میتونستم بگم.فحش میدادم ، داد میزدم، گریه میکردم .دیگه یقین کرده بودم که دنیای واقعی رموو تبدیل شده به سرور 18 قرون وسطایی عصر پادشاهان اونم از نوع اکسپرسش.
شبکه خبر پشت سره هم اطلاعیه میداد که برای تمام 6472 شهر وزیر دف بدیم

زدیم ggc:
خب پژمان از اوضاع بگو چطور پیش رفته ایا امیدی هست که اتحاد های دیگه کتیبه رو بزنن.
مرجان الان که دارم صحبت میکنم امار ها ی حمله به شهر های وزیر از مرز 200 میلیارد حمله گذشته و اتحاد های دیگه تونستن بیشتر از 2000 تا از شهر های وزیرو صفر کنن.زمان باقی مونده 2 روز و 3 ساعتو 48 دقیقه و 25 و 24 و 23 و همین طور به نفع اتحاد و به ضرر بقیه اتحاد ها داره سپری میشه . باید صبر کنیم ببینیم متحد شدن اتحاد ها میتونه کار ساز بشه یا نه.


تمام این اتفاق ها یه طرف این حرکت همخونه ای هام یه طرف .
میشینن روبه رو همو میگن برای شهر چندم دف دادی اونم میگه به تاریخ تولدم .شهر 1366
بعد اونم میگه چه جالب منم به تاریخ تولدم فرستادم 1368
میدونید چی رو مخم بود که چطور فرستادن. کو سرباز کو سرور اینتر نت که قطه. چطور چطور فرستادن
ای خدا مگه میشه زبونی فرستاد .کو منابعمون کو سرباز خونه کو شهرداری
هیچی دوروبرمون نیست چطور میفرستن
میترسیدم.میترسیدم بپرسم و چیزی بگن که سکته بزنم.برا همین خودمو میخوردمو چیزی نمیگفتم.

11 ساعت به ارشیو کتیبه مونده بودو فقط 951 شهر باقی مونده بود.
یدفعه صدای وحشناکی به گوشمون رسید در بالکونو بازکردیم دیدیم کلی هوا پیما تو آسمونه و داره یه چیزی تو هوا پخش میکنه.
هیچ کس نمیدونست دارن چیکار میکنن.
خیلی ترسیده بودیم . کمتر از 1 ساعت به آرشیو کتیبه مونده بود که یهو یه نفر در اتاقو شکستو اومد تو.
خشکمون زد. یه چیزی مثل کپسول اتش نشانی دستش بود. لباس ضد میکروبی شیمیایی تنش بود.
عباس داد زد مــــــــــردک گمشو بیرون.
تا اینو گفت یارو هر چی تو کپسول بود خالی کرد رومون. دیگه از بعدش چیزی یادم نمیاد. بیهوش شدیم.
بیدار که شدم دیدم تو بیمارستانم. پرستار اومد معاینم کردو یه نفرو صدا کرد اومد.
مرده گفت خوب به حرفام گوش بده و همچنین سوالاتم.اوکی
گفتم اوکی
اسم وفامیلتو بگو
رموو
رموو؟اسمت رموو هست.فامیلت چیه
فقط رموو
خب خوب توجه کن اقای رموو میدونی که هوای اهواز چقدر الوده بوده
بله میدونم.ولی...
نه حرف نزن فقط خوب گوش بده. اون الودگی گازی بوده که ادمو دچار توهم شدید میکنه.کل مردم اهواز بیشتر از 3 روز تو توهم به سر میبردن.هر کدومشون تو این 3 روز داخل یک توهم ساخته ذهن خودشون بودن.
حالا میخوام برام تعریف کنی که توهم تو چی بوده . نترس من روانپزشکم . از کل ایران اعزام شدیم و داریم همه رو از اهواز تخلیه میکنیم.
حالا شروع کن آقای رموو...
شروع کردم و تمام چیزایی که یادم بود براش گفتم.کلی بهم خنـــــــــــــ ...
‏1392/09/06 19:48:47
4894 ماجراهای جالب (king armin)..... وقتی که دنیا تغییر می کند
... م پول نقد دارم.دیدم ساکت شد.نگاش کردم گفتم کارت بانکیم دارم مگه فرقی میکنه.
گفت نه اقا منظورم اینه که از 4 منبع پرداخت میکنین یا یک منبع.
گفتم متوجه منظورتون نمیشم.
گفت اگه از 4 منبعه چوب گندم سنگ و اهن پرداخت میکنید از هر کدوم 500 واحد
اگه از یک منبع پرداخت میکنید 2200 واحد.


دیگه اون دوتا سیمه اتصالی کردنو جنا گرفتنم
شروع کردم فریاد کشیدن سره زنه : مگه من مسخرتم مگه با تو شوخی دارم چوبو گندم چیه مسخره میکنی
دیدم سریع پرید روی موبایلش با اظطراب گفت: الو دکتر دف فوری دف فوری . یکی به داروخونه حمله زده تو رو خدا دف بریز
با دیدن این حرکتش دیگه قدرت تکلم ازم گرفته شد.
تا اینکه رو کرد سمتمو با ترس پرسید اقا میتونم یه چیزی ازتون بپرسم
با اینکه چشامو رنگ خون گرفته بود سرمو به نشونه ی تایید تکون دادم
گفت ببخشید نام کاربریتون چیه دکتر میخواد براتون فیک بفرسته
هیچی نگفتم هیچی قرصو برداشتمو رفتم بیرون
حقیقت اشکم درومد
سرم داشت منفجر میشد
توراه خونه دانشجویی بودم وبه هر چیزی که سره راهم بود لگد میزدم درخت سنگ سطل اشغال ....
همش تو ذهنم این بود که دارم خواب میبینم و الان بیدار میشم
همین طور داشتم میرفتم که یه موتوری با سرعت پیچید سمتمو گفت داداش کشاورز با نجار معامله نمیکنی
نگاش کردمو
یه آه کشیدمو
گفتم برو
گفت چی
داد زدم بـــــــــــــــرو گمشــــو مردک و رفتم تا یه چیزی پیدا کنم بزنمش. اونم گازشو گرفتو رفت.
رسیدم خونه ولی کاش پام نمیرسید به خونه
تا دروباز کردم دیدم عباس موبایل روگوششه ومعین داره گریه میکنه
گفتم چی شده
عباس گفت واقعا ادم بیشعوری هستی میری بیرون حداقل یوزر پستو بذار
گفتم چی میگی حالت خوبه
گفت به معین حمله کردن دف دیر رسید دوتا از شهراش صفر شدن
یه لحظه چشام ساهی رفتroll:
دیگه بدنم شل شد . تکیه دادم به دیوار.فشارم افتاده بود
بچه های خونه هم جلوم به اینو اون زنگ میزدنو رژه میرفتن
یکی زنگ میزد پدرش میگفت بابا گندم ،برا شهر اول گندم بفرست.
یکی دیگه پشت تلفن به برادرش فحش میداد چون پدرشونو فارم شده بود.
همون طور مثل معتادا به دیوار تکیه داده بودم کنترلو گرفته بودم دستمو کانالارو عوض میکردم
یهو معین اومد گفت رموو کدوم اتحاد برم بهتره
نگاش کردمو گفتم هــــــی ....... نمیدونم کاکا ...........نمیدونم چه اتحادایی هستن خبر ندارم
گذاشتم شبکه خبر:

اطلاعیه شماره 53

هموطنان عزیز جناب رییس جمهور زیر حملات سنگین هستن. برای همه شهرهای ایشون نفری 10000 تا نیزه دار بفرستید.
ببینیم چه میکنید مردم میخوایم این هفته مدال مدافعین بگیریم


زدم ggc :

پژمان از اتحاد های شکل گرفته خبر بده .اصلا اتحادی شکل گرفته
مرجان آخرین اطلاعاتی که به دستمون رسیده اینها هستن:


اتحاد petrichor?Medallion شامل :
امریکا . اتحادیه اروپا .اسراییل.کانادا . مکزیک . کلمبیاو چند کشور امریکار مرکزی هست.

اتحاد Valey Of Golden Wolf شامل :
روسیه . اکثر اروپای شرقی واسیای مرکزی

اتحاد D R A G O N شامل :
چین . هند . ژاپن .کره جنوبی.و بیشتر کشورهای جنوب شرق اسیا

اتحاد GREAT CYRUS شامل :
ایران. ترکیه. عربستان .عراق .سوریه.پاکستان .قطر .امارات .لبنان.افعانستان و بیشتر کشورهای خاورمیانه به رهبری ایران هست

فعلا این برترین اتحاد ها هستن که در مهاجمین مدافعین غارت و پیشرفت GREAT CYRUS مقام اولو داره.

پژمان سازمان ملل درمورد وارد شدن گنجینه چیزی نگفته
مرجان هنوز خبری گزارش نشده ولی احتمال میره تا چند روز دیگه مکان گنجینه پیدا بشه


همین طور که گوش میدادم خوابم برد.نمیدونم چقدر خوابیدم .فقط یادمه با دادو فریاده بچه ها از خواب پریدم
دیدم تلوزیون داره اهنگ ... پهلوانان ،نام آوران پیروز باشید..... پخش میکنه گفتم چی شده
گفتن ظریف کتیبه رو زده
ظریف.ظریف کیه
بابا وزیر خارجه
چی میتونستم بگم.فحش میدادم ، داد میزدم، گریه میکردم .دیگه یقین کرده بودم که دنیای واقعی رموو تبدیل شده به سرور 18 قرون وسطایی عصر پادشاهان اونم از نوع اکسپرسش.
شبکه خبر پشت سره هم اطلاعیه میداد که برای تمام 6472 شهر وزیر دف بدیم

زدیم ggc:
خب پژمان از اوضاع بگو چطور پیش رفته ایا امیدی هست که اتحاد های دیگه کتیبه رو بزنن.
مرجان الان که دارم صحبت میکنم امار ها ی حمله به شهر های وزیر از مرز 200 میلیارد حمله گذشته و اتحاد های دیگه تونستن بیشتر از 2000 تا از شهر های وزیرو صفر کنن.زمان باقی مونده 2 روز و 3 ساعتو 48 دقیقه و 25 و 24 و 23 و همین طور به نفع اتحاد و به ضرر بقیه اتحاد ها داره سپری میشه . باید صبر کنیم ببینیم متحد شدن اتحاد ها میتونه کار ساز بشه یا نه.


تمام این اتفاق ها یه طرف این حرکت همخونه ای هام یه طرف .
میشینن روبه رو همو میگن برای شهر چندم دف دادی اونم میگه به تاریخ تولدم .شهر 1366
بعد اونم میگه چه جالب منم به تاریخ تولدم فرستادم 1368
میدونید چی رو مخم بود که چطور فرستادن. کو سرباز کو سرور اینتر نت که قطه. چطور چطور فرستادن
ای خدا مگه میشه زبونی فرستاد .کو منابعمون کو سرباز خونه کو شهرداری
هیچی دوروبرمون نیست چطور میفرستن
میترسیدم.میترسیدم بپرسم و چیزی بگن که سکته بزنم.برا همین خودمو میخوردمو چیزی نمیگفتم.

11 ساعت به ارشیو کتیبه مونده بودو فقط 951 شهر باقی مونده بود.
یدفعه صدای وحشناکی به گوشمون رسید در بالکونو بازکردیم دیدیم کلی هوا پیما تو آسمونه و داره یه چیزی تو هوا پخش میکنه.
هیچ کس نمیدونست دارن چیکار میکنن.
خیلی ترسیده بودیم . کمتر از 1 ساعت به آرشیو کتیبه مونده بود که یهو یه نفر در اتاقو شکستو اومد تو.
خشکمون زد. یه چیزی مثل کپسول اتش نشانی دستش بود. لباس ضد میکروبی شیمیایی تنش بود.
عباس داد زد مــــــــــردک گمشو بیرون.
تا اینو گفت یارو هر چی تو کپسول بود خالی کرد رومون. دیگه از بعدش چیزی یادم نمیاد. بیهوش شدیم.
بیدار که شدم دیدم تو بیمارستانم. پرستار اومد معاینم کردو یه نفرو صدا کرد اومد.
مرده گفت خوب به حرفام گوش بده و همچنین سوالاتم.اوکی
گفتم اوکی
اسم وفامیلتو بگو
رموو
رموو؟اسمت رموو هست.فامیلت چیه
فقط رموو
خب خوب توجه کن اقای رموو میدونی که هوای اهواز چقدر الوده بوده
بله میدونم.ولی...
نه حرف نزن فقط خوب گوش بده. اون الودگی گازی بوده که ادمو دچار توهم شدید میکنه.کل مردم اهواز بیشتر از 3 روز تو توهم به سر میبردن.هر کدومشون تو این 3 روز داخل یک توهم ساخته ذهن خودشون بودن.
حالا میخوام برام تعریف کنی که توهم تو چی بوده . نترس من روانپزشکم . از کل ایران اعزام شدیم و داریم همه رو از اهواز تخلیه میکنیم.
حالا شروع کن آقای رموو...
شروع کردم و تمام چیزایی که یادم بود براش گفتم.کلی بهم خنـــــــــــــ ...
‏1392/09/07 16:59:33
4895 ماجراهای جالب (king armin)..... وقتی که دنیا تغییر می کند
... باشم چی؟ با این حرفا میترسیدمو با فکر به اینکه توی دنیایی واقعی از این اتفاقا نمیفته خودمو آروم میکردم..

یه چند ساعتی گذشت و من هیچ کسیو ندیدم..کم کم آفتاب هوا رو گرم میکرد و نزدیکیای ظهربود..گرسنه و تشنه منتظر یکی بودم که به دادم برسه..سرمو گذاشتم زمین دیگه نا نداشتم..یه دفعه یه صدایی شنیدم..2دقیقه بعد احساس کردم زمین داره میلرزه سرمو که گرفتم بالا..اوه..وای خدای من..چقدر سوارکار..داشتن با سرعت رد میشدن که یهو یه عده هم پیاده از اونور اومدن و ریختن روی سروکله هم.. چیزی نگذشت که همه رو کشتن..منم تا اون زمان مردن کسیورو ندیده بودم داشتم از ترس خودمو خیس میکردم(البته فک کنم کردم-یادم نیست درست)

منو ندیده بودن.. همین که خواستن برگردن یه دفعه یکیشون گفت نگاه کنید یکی دیگه هم هست..!5-6 تاشون ریختن سر قفسه و قفله رو شکستن. منو آوردن بیرون یکیشون خنجرشو برد بالا که بزنه من خودم قبلش مردم دیگه.. اما یه صدایی اومد"دست نگه دارید" یه سوارکار اومد.. با یه اسب سیاه.. زره براق.. نقابشو که زد کنار..اوه.. باورم نمیشد.. اون داداشم بود(البته بزرگ شده داداشم) گفتم امیر منم داداشی.. چ خوب که تو اینجایی..با تعجب یه نگاه به من کرد و گفت..میبریمش..دست و پا و دهن و چشم منو بستن و راه افتادن..
یه 20 دقیقه ای رفتیم تا وایسادن..یه صدای ترق ترق اومد و تموم شد دوباره راه افتادن..انگار وارد یه شهر شده بودیم.. مردم میگفتن.. "اون دیگه کیه؟"نگاش کنید چرا اینجور لباس پوشیده؟"اهل کجاست؟"این دیگه از کدوم نسل متخصصاست که اینجوری لباس پوشیده؟!!!" قلبم یه لحظه وایساد و دوباره شروع به تپیدن کرد..متخصص.. یادم افتاد توی عصر پادشاهان حمله مییزدم و متخصص های اینو اون رو میدزدیدم..نه بابا این فکرای احمقانه چیه..اینجا دنیای واقعیه..جلوتر که رفتیم صدای همهمه ی مردم میومد.. انگار توی بازار بودیم.....همینجور رفتیمو و رفتیم..تا یه جا منو پیاده کردنو انداختنم توی یه اتاقی..به خودم که اومدم توی زندان بودم..

یه 5 دقیقه که گذشت یه ظرف غذا اومد داخل اما فقط نون بود و آب..من که از صبح هیچی نخورده بودم به ثانیه نکشید که همه اش رو قوررت دادم و خوابم برد..دوباره با صدای ترق و توروق بیدار شدم اما قبل از اینکه چشمامو باز کنم آرزو کردم که همه ی چیزایی رو که دیدم یه خواب باشه(خواب که چه عرض کنم کابوس)چشماامو که باز کردم یه آدم قد بلند و هیکلی که همون داداشم باشه گفت پاشو باید ببرمت پیش ملکه..گفتم ملکه دیگه کیه؟ من بچه ی قرن 21 ام.. شما دیگه کی هستین؟ این مسخره بازیا چیه؟ احمقا ولم کنید. گفت لطفا دهنتو ببند.. منم شروع کردم به فریاد نمیبندم احمق جان.. تو منو یادت نیس امیر من داداشتم؟ چرا داری دیوو...بوم...بوم..........همه چی سیاه شد..

ناکس همچین بهم مشت زد که تقریبا بیهوش شدم.. کم کم حالم اومد سرجاش..یه نگاه به دورو برم کردم..اووه.. چه زیبا بود.. خونه ی سلطنتی..بسته بودنم به صندلی.. هیچکس هم اونجا نبود.. یهو داداشم وارد شد و بعد از اون یکی گفت ملکه وارد میشود..(توی دلم گفتم یا خدا این دیگه کیه..) داداشم خم شد و با دستش کاه من هم رو کشید پایین..سرمو که آوردم بالا… ادامه دارد

گه حال کردین بلایکین تا قسمت های بعدی رو بذارم..مرسی که خوندین)
‏1392/09/12 09:52:11
4896 ماجراهای جالب (king armin)..... وقتی که دنیا تغییر می کند
... باشم چی؟ با این حرفا میترسیدمو با فکر به اینکه توی دنیایی واقعی از این اتفاقا نمیفته خودمو آروم میکردم..

یه چند ساعتی گذشت و من هیچ کسیو ندیدم..کم کم آفتاب هوا رو گرم میکرد و نزدیکیای ظهربود..گرسنه و تشنه منتظر یکی بودم که به دادم برسه..سرمو گذاشتم زمین دیگه نا نداشتم..یه دفعه یه صدایی شنیدم..2دقیقه بعد احساس کردم زمین داره میلرزه سرمو که گرفتم بالا..اوه..وای خدای من..چقدر سوارکار..داشتن با سرعت رد میشدن که یهو یه عده هم پیاده از اونور اومدن و ریختن روی سروکله هم.. چیزی نگذشت که همه رو کشتن..منم تا اون زمان مردن کسیورو ندیده بودم داشتم از ترس خودمو خیس میکردم(البته فک کنم کردم-یادم نیست درست)

منو ندیده بودن.. همین که خواستن برگردن یه دفعه یکیشون گفت نگاه کنید یکی دیگه هم هست..!5-6 تاشون ریختن سر قفسه و قفله رو شکستن. منو آوردن بیرون یکیشون خنجرشو برد بالا که بزنه من خودم قبلش مردم دیگه.. اما یه صدایی اومد"دست نگه دارید" یه سوارکار اومد.. با یه اسب سیاه.. زره براق.. نقابشو که زد کنار..اوه.. باورم نمیشد.. اون داداشم بود(البته بزرگ شده داداشم) گفتم امیر منم داداشی.. چ خوب که تو اینجایی..با تعجب یه نگاه به من کرد و گفت..میبریمش..دست و پا و دهن و چشم منو بستن و راه افتادن..
یه 20 دقیقه ای رفتیم تا وایسادن..یه صدای ترق ترق اومد و تموم شد دوباره راه افتادن..انگار وارد یه شهر شده بودیم.. مردم میگفتن.. "اون دیگه کیه؟"نگاش کنید چرا اینجور لباس پوشیده؟"اهل کجاست؟"این دیگه از کدوم نسل متخصصاست که اینجوری لباس پوشیده؟!!!" قلبم یه لحظه وایساد و دوباره شروع به تپیدن کرد..متخصص.. یادم افتاد توی عصر پادشاهان حمله مییزدم و متخصص های اینو اون رو میدزدیدم..نه بابا این فکرای احمقانه چیه..اینجا دنیای واقعیه..جلوتر که رفتیم صدای همهمه ی مردم میومد.. انگار توی بازار بودیم.....همینجور رفتیمو و رفتیم..تا یه جا منو پیاده کردنو انداختنم توی یه اتاقی..به خودم که اومدم توی زندان بودم..

یه 5 دقیقه که گذشت یه ظرف غذا اومد داخل اما فقط نون بود و آب..من که از صبح هیچی نخورده بودم به ثانیه نکشید که همه اش رو قوررت دادم و خوابم برد..دوباره با صدای ترق و توروق بیدار شدم اما قبل از اینکه چشمامو باز کنم آرزو کردم که همه ی چیزایی رو که دیدم یه خواب باشه(خواب که چه عرض کنم کابوس)چشماامو که باز کردم یه آدم قد بلند و هیکلی که همون داداشم باشه گفت پاشو باید ببرمت پیش ملکه..گفتم ملکه دیگه کیه؟ من بچه ی قرن 21 ام.. شما دیگه کی هستین؟ این مسخره بازیا چیه؟ احمقا ولم کنید. گفت لطفا دهنتو ببند.. منم شروع کردم به فریاد نمیبندم احمق جان.. تو منو یادت نیس امیر من داداشتم؟ چرا داری دیوو...بوم...بوم..........همه چی سیاه شد..

ناکس همچین بهم مشت زد که تقریبا بیهوش شدم.. کم کم حالم اومد سرجاش..یه نگاه به دورو برم کردم..اووه.. چه زیبا بود.. خونه ی سلطنتی..بسته بودنم به صندلی.. هیچکس هم اونجا نبود.. یهو داداشم وارد شد و بعد از اون یکی گفت ملکه وارد میشود..(توی دلم گفتم یا خدا این دیگه کیه..) داداشم خم شد و با دستش کاه من هم رو کشید پایین..سرمو که آوردم بالا… ادامه دارد

گه حال کردین بلایکین تا قسمت های بعدی رو بذارم..مرسی که خوندین)
[/div][/quote]
عالی بود بازم بزار
‏1392/09/12 13:09:56
4897 چگونه خود را دیوانه جلوه دهیم !!!!!
... نین بعد وایسین ببینید چی میشه.




.سر جلسه کنکور بهترین وقت برای تخمه شکستنه.


برای روز اول دانشگاه روپوش مدرسه بپوشید و کیف جومونگ به پشتتون آویزان کنید.



سرتون رو به جای شامپو با سنگ پا بشورین تا خوب تمیز بشه.



جزوه های کلاسیتون رو با دوات و قلم نی بنویسید.



شب سال نو موهایتان را بفروشید و برای نامزدتان بند ساعت بخرید.



ریشتان را آتش بزنید تا کوتاه شود.



داخل خیابان بلندگو دستی بگیرید و بگید “پژو بزن کنار وگرنه گازت می گیرم”



دم در ورودی دانشگاه چند قالب صابون بذارید.



جهت اعتراض به استادی که شما رو انداخته کتابشو آتیش بزنید.



توی رستوران های کلاس ته بشقابتون رو لیس بزنید .



توی عروسی کراوات مهمونها رو با قیچی ببرید و در برید



۱۲۰ تا قرص ویتامین c بخورید و بگید خود کشی کردم


به خروستون آب طلا بدید تا تخم طلا بزاره

ــ خطاب به بند قبل : آخه مگه خروس تخم میزاره ؟

ــ خطاب به بند بالا : به توچه ، مگه فضولی؟



وقتی برا عیادت دوست بیمارتان به بیمارستان رفتید محکم بزنید پشتش و بهش بگید: پاشو برا من این فیلمارو در نیار..!

.
.
.
.
.
بازدید کننده ی گرامی مطالب بالا صرفا برای ایجاد تفریح و خنده ذکر شده است .[/div][/quote]
من یه راه دیگه هم دارم.لایک کردن تاپیک به این مضخرفی[/div][/quote]
گل گفتی داداش
‏1392/06/05 22:43:52
4898 فراوانیه اسم شما
[quote]
spamer
[div]حسین ...

فراوانی:1656802
توضیحات : حُسین : مصغر حسن به معنی خوب ، نیکو و صاحب جمال است حسین نام مبارک سومین امام معصوم و فرزند علی امام (ع) و فاطمه (س)است ،که جدش رسول گرامی اسلام (ص) او را سرور جوانان بهشت و ریحانه باغ رسالت نامیده و نیز فرمودند
‏1392/05/31 15:12:40
4899 ماجراهای جالب (king armin)..... وقتی که دنیا تغییر می کند
... م پول نقد دارم.دیدم ساکت شد.نگاش کردم گفتم کارت بانکیم دارم مگه فرقی میکنه.
گفت نه اقا منظورم اینه که از 4 منبع پرداخت میکنین یا یک منبع.
گفتم متوجه منظورتون نمیشم.
گفت اگه از 4 منبعه چوب گندم سنگ و اهن پرداخت میکنید از هر کدوم 500 واحد
اگه از یک منبع پرداخت میکنید 2200 واحد.


دیگه اون دوتا سیمه اتصالی کردنو جنا گرفتنم
شروع کردم فریاد کشیدن سره زنه : مگه من مسخرتم مگه با تو شوخی دارم چوبو گندم چیه مسخره میکنی
دیدم سریع پرید روی موبایلش با اظطراب گفت: الو دکتر دف فوری دف فوری . یکی به داروخونه حمله زده تو رو خدا دف بریز
با دیدن این حرکتش دیگه قدرت تکلم ازم گرفته شد.
تا اینکه رو کرد سمتمو با ترس پرسید اقا میتونم یه چیزی ازتون بپرسم
با اینکه چشامو رنگ خون گرفته بود سرمو به نشونه ی تایید تکون دادم
گفت ببخشید نام کاربریتون چیه دکتر میخواد براتون فیک بفرسته
هیچی نگفتم هیچی قرصو برداشتمو رفتم بیرون
حقیقت اشکم درومد
سرم داشت منفجر میشد
توراه خونه دانشجویی بودم وبه هر چیزی که سره راهم بود لگد میزدم درخت سنگ سطل اشغال ....
همش تو ذهنم این بود که دارم خواب میبینم و الان بیدار میشم
همین طور داشتم میرفتم که یه موتوری با سرعت پیچید سمتمو گفت داداش کشاورز با نجار معامله نمیکنی
نگاش کردمو
یه آه کشیدمو
گفتم برو
گفت چی
داد زدم بـــــــــــــــرو گمشــــو مردک و رفتم تا یه چیزی پیدا کنم بزنمش. اونم گازشو گرفتو رفت.
رسیدم خونه ولی کاش پام نمیرسید به خونه
تا دروباز کردم دیدم عباس موبایل روگوششه ومعین داره گریه میکنه
گفتم چی شده
عباس گفت واقعا ادم بیشعوری هستی میری بیرون حداقل یوزر پستو بذار
گفتم چی میگی حالت خوبه
گفت به معین حمله کردن دف دیر رسید دوتا از شهراش صفر شدن
یه لحظه چشام ساهی رفتroll:
دیگه بدنم شل شد . تکیه دادم به دیوار.فشارم افتاده بود
بچه های خونه هم جلوم به اینو اون زنگ میزدنو رژه میرفتن
یکی زنگ میزد پدرش میگفت بابا گندم ،برا شهر اول گندم بفرست.
یکی دیگه پشت تلفن به برادرش فحش میداد چون پدرشونو فارم شده بود.
همون طور مثل معتادا به دیوار تکیه داده بودم کنترلو گرفته بودم دستمو کانالارو عوض میکردم
یهو معین اومد گفت رموو کدوم اتحاد برم بهتره
نگاش کردمو گفتم هــــــی ....... نمیدونم کاکا ...........نمیدونم چه اتحادایی هستن خبر ندارم
گذاشتم شبکه خبر:

اطلاعیه شماره 53

هموطنان عزیز جناب رییس جمهور زیر حملات سنگین هستن. برای همه شهرهای ایشون نفری 10000 تا نیزه دار بفرستید.
ببینیم چه میکنید مردم میخوایم این هفته مدال مدافعین بگیریم


زدم ggc :

پژمان از اتحاد های شکل گرفته خبر بده .اصلا اتحادی شکل گرفته
مرجان آخرین اطلاعاتی که به دستمون رسیده اینها هستن:


اتحاد petrichor?Medallion شامل :
امریکا . اتحادیه اروپا .اسراییل.کانادا . مکزیک . کلمبیاو چند کشور امریکار مرکزی هست.

اتحاد Valey Of Golden Wolf شامل :
روسیه . اکثر اروپای شرقی واسیای مرکزی

اتحاد D R A G O N شامل :
چین . هند . ژاپن .کره جنوبی.و بیشتر کشورهای جنوب شرق اسیا

اتحاد GREAT CYRUS شامل :
ایران. ترکیه. عربستان .عراق .سوریه.پاکستان .قطر .امارات .لبنان.افعانستان و بیشتر کشورهای خاورمیانه به رهبری ایران هست

فعلا این برترین اتحاد ها هستن که در مهاجمین مدافعین غارت و پیشرفت GREAT CYRUS مقام اولو داره.

پژمان سازمان ملل درمورد وارد شدن گنجینه چیزی نگفته
مرجان هنوز خبری گزارش نشده ولی احتمال میره تا چند روز دیگه مکان گنجینه پیدا بشه


همین طور که گوش میدادم خوابم برد.نمیدونم چقدر خوابیدم .فقط یادمه با دادو فریاده بچه ها از خواب پریدم
دیدم تلوزیون داره اهنگ ... پهلوانان ،نام آوران پیروز باشید..... پخش میکنه گفتم چی شده
گفتن ظریف کتیبه رو زده
ظریف.ظریف کیه
بابا وزیر خارجه
چی میتونستم بگم.فحش میدادم ، داد میزدم، گریه میکردم .دیگه یقین کرده بودم که دنیای واقعی رموو تبدیل شده به سرور 18 قرون وسطایی عصر پادشاهان اونم از نوع اکسپرسش.
شبکه خبر پشت سره هم اطلاعیه میداد که برای تمام 6472 شهر وزیر دف بدیم

زدیم ggc:
خب پژمان از اوضاع بگو چطور پیش رفته ایا امیدی هست که اتحاد های دیگه کتیبه رو بزنن.
مرجان الان که دارم صحبت میکنم امار ها ی حمله به شهر های وزیر از مرز 200 میلیارد حمله گذشته و اتحاد های دیگه تونستن بیشتر از 2000 تا از شهر های وزیرو صفر کنن.زمان باقی مونده 2 روز و 3 ساعتو 48 دقیقه و 25 و 24 و 23 و همین طور به نفع اتحاد و به ضرر بقیه اتحاد ها داره سپری میشه . باید صبر کنیم ببینیم متحد شدن اتحاد ها میتونه کار ساز بشه یا نه.


تمام این اتفاق ها یه طرف این حرکت همخونه ای هام یه طرف .
میشینن روبه رو همو میگن برای شهر چندم دف دادی اونم میگه به تاریخ تولدم .شهر 1366
بعد اونم میگه چه جالب منم به تاریخ تولدم فرستادم 1368
میدونید چی رو مخم بود که چطور فرستادن. کو سرباز کو سرور اینتر نت که قطه. چطور چطور فرستادن
ای خدا مگه میشه زبونی فرستاد .کو منابعمون کو سرباز خونه کو شهرداری
هیچی دوروبرمون نیست چطور میفرستن
میترسیدم.میترسیدم بپرسم و چیزی بگن که سکته بزنم.برا همین خودمو میخوردمو چیزی نمیگفتم.

11 ساعت به ارشیو کتیبه مونده بودو فقط 951 شهر باقی مونده بود.
یدفعه صدای وحشناکی به گوشمون رسید در بالکونو بازکردیم دیدیم کلی هوا پیما تو آسمونه و داره یه چیزی تو هوا پخش میکنه.
هیچ کس نمیدونست دارن چیکار میکنن.
خیلی ترسیده بودیم . کمتر از 1 ساعت به آرشیو کتیبه مونده بود که یهو یه نفر در اتاقو شکستو اومد تو.
خشکمون زد. یه چیزی مثل کپسول اتش نشانی دستش بود. لباس ضد میکروبی شیمیایی تنش بود.
عباس داد زد مــــــــــردک گمشو بیرون.
تا اینو گفت یارو هر چی تو کپسول بود خالی کرد رومون. دیگه از بعدش چیزی یادم نمیاد. بیهوش شدیم.
بیدار که شدم دیدم تو بیمارستانم. پرستار اومد معاینم کردو یه نفرو صدا کرد اومد.
مرده گفت خوب به حرفام گوش بده و همچنین سوالاتم.اوکی
گفتم اوکی
اسم وفامیلتو بگو
رموو
رموو؟اسمت رموو هست.فامیلت چیه
فقط رموو
خب خوب توجه کن اقای رموو میدونی که هوای اهواز چقدر الوده بوده
بله میدونم.ولی...
نه حرف نزن فقط خوب گوش بده. اون الودگی گازی بوده که ادمو دچار توهم شدید میکنه.کل مردم اهواز بیشتر از 3 روز تو توهم به سر میبردن.هر کدومشون تو این 3 روز داخل یک توهم ساخته ذهن خودشون بودن.
حالا میخوام برام تعریف کنی که توهم تو چی بوده . نترس من روانپزشکم . از کل ایران اعزام شدیم و داریم همه رو از اهواز تخلیه میکنیم.
حالا شروع کن آقای رموو...
شروع کردم و تمام چیزایی که یادم بود براش گفتم.کلی بهم خنــــــــــــــدید نامرد
بعد 3 م ...
‏1392/09/12 15:50:29
4900 ماجراهای جالب (king armin)..... وقتی که دنیا تغییر می کند
الله اکبر الله اکبر
بعضیا شاید درک نکنن چی نوشتی
ولی من میدونم چه کردی
احسنت شدیــــــــــــــــــــــــد

.
..
....
‏1392/09/14 00:46:45
منوی کاربری

پیغام

بستن